من یه بار امتحان مدار داشتم هیچی بلد نبودم، هیچی! یه سوال هم حتی نصفه بلد نبودم، بعد دیدم خعلی ضایست برگمو سفید بدم، اومدم خاطرات ِ خنده دار دوران سربازیمو نوشتم پشت و روی برگه، استادِ عوضی داده بود 16 ارزش اون خاطرات خعلی بیشتر از 16 بود
عاقا اینکه میگن دهه هشتادیا گودزیلان راست میگن... از حموم اومدم بیرون میبینم بچه خواهرم گوشیمو گرفته سمت نور لامپ تا از رو جا انگشتام قفلشو باز کنه... هعی روزگار... ما کجاییم, اینا کجان
دخترای عزیزی که میگن پسرا همه مثله همن......کسی مجبورتون نکرده بود همه رو امتحان کنین
یه شب خونه نرفتم، فرداش مامانم پرسید کجا بودی؟ گفتم پیش دوستم! مامانم به 10 تا از دوستام زنگ زد 8 تاشون گفتن این جا بوده دو تاشونم گفتن هنوز اینجاس خوابه بیدار شد میگیم زنگ بزنه.
یه پسری که ماشینbenz داره میره سره قرار با دوست دخترش ........ پسر:عزیزم من یه چیزیو بهت دروغ گفتم و الان میخوام بهت راستشو بگم! دختر:چیو دروغ گفتی؟!!!!. پسر:من ازدواج کردم و ۳ تا بچه دارم! دختر : اوه بابا ترسوندی منو، فک کردم میخوای بگی benz مالِ خودت نیست